درد یک پنجره را پنجره ها می فهمندمعنی کور شدن را گره ها می فهمند♣سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایینقصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمندیک نگاهت به من آموخت که در حرف زدنچشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمندآنچه از رفتنت آمد به سرم را فردامردم از خواندن این تذکره ها می فهمندنه نفهمید کسی منزلت شمس مراقرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند