صدای عشق_بهترین وبلاگ اس ام اس و مطالب عاشقانه | ||
برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی.
نترس ای گردوی کوچک. انچه چه سیاه میشود روی تو نیست دست آنهاست... **** هم اکنون که در حال نفس کشیدن هستید شخص دیگری نفس های آخرش را میکشد پس دست از گله و شکایت بردارید و با داشته هایتان زندگی کنید . . **** تمام برگ های دفترم تمام شد قلمم به پایان رسید دستم سست شد چه سرمشقی دادی به من ...؟ هنوز هم می نویسم : ... " دل دادن خطاست " [ شنبه 92/1/17 ] [ 5:54 عصر ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی قرآنش نگهدارتان، آینه اش روشنایی زندگیتان سکه اش برکت عمرتان،سبزیش طراوت و شادابی دلتان ماهی اش شوق ادامه زندگیتان را به شما هدیه دهد سیزده بدر مبارک . . . . . . ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست / دریاب که هفتهی دگر خاک شده ست می نوش و گلی بچین که تا در نگری / گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست (با آرزوی روزی شاد در کنار طبیعت) . . . از فرمایشات آقوی همساده ! سیزده بدر باس جمعه باشه که غروبش همچی آسفالتت کنه نه اینکه امسال تا شونزدهم تعطیلیه اصن ابهت خودش رو از دست داده غروب سیزده ! . . . توجه توجه شارژ 5 تومنی ایرانسل میگیریم جاهای باحال معرفی میکنیم ! شارژ 20 تومنی میگریم جا رزرو میکنیم ! با ما در تماس باشید ! . . . سیزده را همه عالم به در امروز از شهر من خودم سیزدهم کز همه عالم بدرم . . . . . . با گره ی دیروزم … نحسی ی سیزده بدر نشد بخت بازوان ِ مرا ، تنهــا آغوش ِ تو باز خواهد کرد… . . . فرا رسیدن اول آوریل، و روز 13 بدر روز دروغهای شاخدار را به صاحب اصلی این روز یگانه معنا کننده ی واژه ی “دروغ” در جهان هستی و جانشین خلف پینوکیو تبریک و تهنیت عرض می نماییم ! . . . عزیزان توجه داشته باشید که اگه زیاد محکم گره بزنید که سبزه پاره بشه بختتون کور میشه و میترشید سیزده بدر مبارک ! . . . من که بختم مثل پر زاغ سفیده …. ولی برا اطمینان و پشت گرمی … خواهر و مادر هر چی چمن بود به هم پیوند میدم باشد که مقبول افتد ( رویا پردازی های یه دختر دم بخت )
[ دوشنبه 92/1/12 ] [ 4:7 صبح ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
دلم واسه سیزده بدر میسوزه.... میدونی چرا؟؟؟ همه بهش میگن نحس! بیچاره ها خبر ندارن که تو دست 13 بدر رو از پشت بستی
********
جون هرکی میپرستی پاشو بریم بیرون خواهش میکنم آخه پارسال خونه نشستی چه خیری دیدی؟ پارسال نحسی سیزده گرفتت گوسفند شدی... امسال گوساله نشی شانس آوردیم!
******** الهی قربونت برم که انقدر نازی...مثل سبزه ی عید میمونی . . . انشالله این سیزده به در بجای سبزه انقدر گره بزننت که دیگه باز نشی . . . به هر صورت سکه دو رو داره
******** کاش چهارشنبه سوری رو با 13 بدر یکی میکردن....فکرشو بکن تو 13 به در چه امکانات خوبی فراهم میشه.... فکرشو بکن منفجر کردن کل دوستات با یه نارنجک چقدر راحته.... فکرشو بکن.... از طرف یک بیمار روانی !
********
به غضنفر میگن یه جمله در مورد سیزده بدر بگو. میگه ما از زحمات همه ی عوامل تشکر میکنیم که باز هم در یک حرکت نمادین سعی در زنده نگاه داشتن یاد امام 13 ام دارند...!!!
******** میخواستم بهت بگم مثل سبزه ی عید میمونی دیدم حرف بیراهیه.... . . . آخه این 13 روز انقدر خوردی که یه گاو کامل شدی
********
یه آرزو بکن: ->/////// . . . حالا یه سبزه گره بزن
********
غضنفر زنش سبزه بوده، سیزده به در میندازتش بیرون !
********
از غضنفر می پرسن روز 12 فروردین چه روزیه ؟ میگه : روزی که می ریم جا می گیریم برای سیزده به در!
********
//////& ////// اینها سبزه 13 بدره! اون وسطی رو برای رسیدن تو به آرزوهات گره زدم... اولین گوسفندی هستی که دلت طاقت اورد و سبزه ها رو تا سیزده نخوردی !
********
اگه قرار باشه دروغ سیزده رو در مورد یکی از خصوصیات اخلاقی من بگی چی میگی؟ . . . قبل از اینکه برای یکی دیگه بفرستی جواب منو بده
********
تو رو خدا فردا جایی قرار نداز میخوام سیزده رو فقط با تو باشم آخه با بدون تو اصلا صفا نداره . . . . اینم از دروغ سیزده من [ دوشنبه 92/1/12 ] [ 3:30 صبح ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی ؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره ؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم . تنها دخترم آوا به نظر وحشت زده می آمد و اشک در چشمهایش پر شده بود . ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت ، آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود ! گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم : چرا چندتا قاشق گنده نمی خوری ؟ فقط بخاطر بابا عزیزم ! آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت : باشه بابا ، می خورم ، نه فقط چند قاشق ، همشو می خوردم ولی شما باید … آوا مکث کرد !!! بابا ، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم ، هرچی خواستم بهم میدی ؟ دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم ، قول میدم ، بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم ! ناگهان مضطرب شدم و گفتم : آوا ، عزیزم ، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی ! بابا از اینجور پولها نداره ! باشه ؟ آوا گفت : نه بابا ، من هیچ چیز گران قیمتی نمیخوام ! و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو خورد ! در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم ! وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد ؛ انتظار در چشمانش موج میزد . همه ما به او توجه کرده بودیم و آوا گفت ، من میخوام سرمو تیغ بندازم ، همین یکشنبه !!! تقاضای او همین بود !!! همسرم جیغ زد و گفت : وحشتناکه ! یک دختربچه سرشو تیغ بندازه ؟ غیرممکنه !!! گفتم : آوا ! عزیزم ، چرا یک چیز دیگه نمی خوای ؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین میشیم . خواهش می کنم ، عزیزم ، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی ؟ سعی کردم از او خواهش کنم ولی آوا گفت : بابا ، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود ؟ آوا اشک می ریخت و میگفت شما به من قول دادی تا هرچی میخوام بهم بدی ، حالا می خوای بزنی زیر قولت ؟ حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم و گفتم : مرده و قولش !!! مادر و همسرم با هم فریاد زدن که : مگر دیوانه شدی ؟ آوا ، آرزوی تو برآورده میشه !!! صبح روز دوشنبه آوا رو با سر تراشیده شده و صورتی گرد به مدرسه بردم ! دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشایی بود . آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد و من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم . در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت : آوا ، صبر کن تا منم بیام !!! چیزی که باعث حیرت من شد ، دیدن سر بدون موی آن پسر بود ، با خودم فکر کردم ، پس موضوع اینه !!! خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت : دختر شما ، آوا ، واقعا فوق العاده ست و در ادامه گفت : پسری که داره با دختر شما میره ، پسر منه ! اون سرطان خون داره !!! زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه و ادامه داد : در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد و بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده ! نمی خواست به مدرسه برگرده ، آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن . آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده !!! اما ، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه !!!!! آقا ! شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین ! سر جام خشک شده بودم و شروع کردم به گریه کردن !!! [ جمعه 92/1/9 ] [ 3:2 عصر ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین :با خودم می گفتم زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست رود دنیا جاریست زندگی ، آبتنی کردن در این رود است وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟ !!!هیچ زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت زندگی درک همین اکنون است زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است، که نخواهد آمد تو نه در دیروزی، و نه در فردایی ظرف امروز، پر از بودن توست شاید این خنده که امروز، دریغش کردی آخرین فرصت همراهی با، امید است زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق زندگی، فهم نفهمیدن هاست زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست فرصت بازی این پنجره را دریابیم در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم پرده از ساحت دل برگیریم رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند چای مادر، که مرا گرم نمود نان خواهر، که به ماهی ها داد زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست من دلم می خواهد قدر این خاطره را دریابیم. سهراب سپهری
[ پنج شنبه 92/1/8 ] [ 4:20 صبح ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
این سالها را خوب به خاطر بسپار [ پنج شنبه 92/1/8 ] [ 4:14 صبح ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
همبازی هایمان را تا وقتی دوست داریم، که خوب می بازند! . روزگارت بر مراد / روزهایت شاد شاد / آسمانت بی غبار . دیدگانت از همیشه شادتر / شهر قلبت زنده و آبادتر . مهربونیات زیاده که هنوز خوب و صبوری / مثل یک حس قشنگی حتی وقتی خیلی دوری . . . . وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن میگردد ، با تمام وجودم آرزو میکنم لبهایت در آن نزدیکی باشد ! . آرزو می کنم هیچ راه نجاتی نداشته باشی وقتی غرق خوشبختی هستی . . . . برایت آرزو می کنم آرزوی کسی باشی که آرزویش را داری . . . . یک غنچه بدون شاخه خواهد پژمرد / یک شاخه بدون غنچه هم خواهد مرد سوگند به عشق ، باغبان برگردان / بی غنچه دلم تاب نخواهد آورد . معشوق خودش می برد و می دوزد / انگار نه انگار که ما دل داریم . . هرچند تنهایی را دوست ندارم ، اما دوست دارم در قلب تو تنهای تنها باشم ! [ پنج شنبه 92/1/8 ] [ 4:9 صبح ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
مسیج اورژانسى:همین آلان که دارى مسج مى خونى،خودت روماچ کن، دلتنگت شدم!! [ دوشنبه 92/1/5 ] [ 8:24 عصر ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
* * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * وقتی که می رفتی، بهار بود تابستان که نیامدی، پاییز شد پاییز که برنگشتی، پاییز ماند زمستان که نیایی ،پاییزمی ماند تو را به دل پاییزی ات فصلها رابه هم نریز * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * *
و صادقانه گفتی در خانه قلبت هیچ جایی برای من نیست من بر قلب سنگی ات بوسه می زنم که با من صادق بود * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * مطمئن باش ، برو ... ضربه ات کاری بود ، دل من سخت شکست ... و چه زشت به من و سادگیم خندیدی به من و عشقی پاک ، که پر از یاد تو بود ... و به این قلب یتیم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود ... تو برو تا راحت تر تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم
که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من ... الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ... تلافی من .... میرم تا به اون برسی ... سره راهت نباشم ... راستی ... قد من دوست داره ... * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * یک روز فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به اتش میکشم اما امروز برای دیدنش حاضر نیستم حتی کبریتی روشن کنم * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * دلم را مبتلایت کرده بودم خودم را خاک پایت کرده بودم ندانستم که بی مهری وگرنه همان اول رهایت کرده بودم ! * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * به تو سپرده بودمش ، با هزار و یک امید .... وحالا برای هزار و یکمین بار دلم را می برم تا شکستگی اش را گچ بگیرند !!! * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست . چند روزیست که این دل میشکند. اه.... تو همیشه میشکنی و من همیشه فراموش میکنم مگر تو انها را زنده کنی. اما نمیدانم چرا این دفه نمیتوان فراموش کنم. شاید دگر از قلبم،تکیه نباشد برای محبت و فراموشی آن. [ دوشنبه 92/1/5 ] [ 8:10 عصر ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست / تا ندانند حریفان که تو منظور منی / دیگران چو بروند / تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی ... *** O < - < 0//|0/ | /0 ][ | ( ) ( )][ / / / / / تشیح جنازه منه! بلاخره از دوریت مردم *** تو ویترین زندگی به عروسکی نگاه نکن که مال تو نیست ، چون اون فقط وسوسه ات میکنه تا اونی رو که داری از دست بدی *** از شهرداری واحد سد معبر مزاحمتون میشم ببخشید مهربونیتون سد راه دلمون شده *** عشق آن نیست که چیزی را واقعا دوست داشته باشی دوست داشتن عشق واقعی ست!!! *** اگه دیدی دنیا برات مفهومی نداره تحمل کن شاید خودت دنیای کسی باشی. *** ضربان قلبمو روی خنده های تو تنظیم کردم ،پس بخند تا زنده بمونم. *** با تو بودن برایم عادتی ساخت که بی تو بودن را هرگز نتوانم *** گزارش سازمان هواشناسی، هرچه می خواهد باشد پس از تو هوا پس است! شال و کلاه می بافم با خیالت تا در سرمای نبودنت یخ نبندم . . . *** عشق یعنی آن نخستین حرفها / عشق یعنی در میان برفها عشق یعنی یاد آن روز نخست / عشق یعنی هر چه در آن یاد توست . . . *** روزی اگر نبودم ، تنها آرزویم ساده ام این است ریز لب بگویی : "یادش به خیر" *** پشت پا خوردم ز هر کَس که گفت یار منه چون که دیدم روز و شب در پی آزار منه هرکه دستی از محبت حلقه کرد بر گردنم دیدم این دست محبت ، حلقه دار منه . . . *** آنکه که قلب خاکی اش را سنگفرش قدم هایت می کند منم . . . *** بار الاها ، ای خدای عدل و داد / هرکه کرده یادی از ما زنده باد ما که معتاد رفیقیم و خمار روی دوست / در مرام ما نباشد ترک این نوع اعتیاد *** پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم / باید ای دوست به هجران تو عادت بکنم یا نباید به سرآغاز تو نزدیک شوم / یا از آغاز به پایان تو عادت بکنم بهتر آن است که چشم از تو بپوشم انگار / تا به چشمان پشیمان تو عادت بکنم . . . *** عشق یعنی با تو خواندن از جنون / عشق یعنی سوختنها از درون عشق یعنی سوختن تا ساختن / عشق یعنی عقل و دین را باختن . . . *** تو را در مثنوی پیدا نکردم / حضور دیگری پیدا نکردم سرودم هر غزل تنها بودی برایت ثانوی پیدا نکردم . . . *** قدر یاران قدیمی را بدان ای نازنین ، فرش های کهنه را مردم گران تر می خرند . . . *** نمیدانم چرا بیمارم امشب / سکوتی خفته در گفتارم امشب غم اشک دلم آهسته می گفت / پریشان از فراق یارم امشب . . . *** عشق یعنی شاخه ای گل در سبد / عشق یعنی دل سپردن تا ابد عشق یعنی سروهای سربلند / عشق یعنی خارها هم گل کنند . . . *** دست من کوتاه از دیدار توست / قلب من اما همیشه یاد توست . . . *** هرگاه دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت ، آنگاه به یاد آر که من نیز به یاد تو چنینم . . . *** سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد / اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد من و تو پنجره های قطار در سفریم / سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد . . . *** ما را کبوترانه وفادار کرده است / آزاد کرده است و گرفتار کرده است بامت بلند باد که دلتنگیت مرا / از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است . . . *** لاله ی داغ دیده را مانم / اشک از رخ چکیده را مانم دست تقدیر از تو دورم کرد / گل از شاخه چیده را مانم . . . *** [ دوشنبه 92/1/5 ] [ 7:57 عصر ] [ حسین حیدری ]
[ دیدگاه ها () ]
|
||
[قالب سایت : هلو تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |